شد سرا پا چشم زخم پیـــــــکرش
دید زهرا را به بالاے ســـــــرش
با زبان حال مےگفتش بتـــــــول
مرحبا "عبـــــــاس جان" حجت قبـــــــول...
******************
آموخته ایم از تو وفاداری را
خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت
آن روز زچشمت آبرو داری را ...
***********************
اربعـین آمـد و اشــکم ز بــصــر می آیـــد
گوییا زینب محزون ز سفــر می آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیــران ره شــام خبـر می آید
*************************